گورستان
با آغوش باز
مرا درخود می فشرد
بدرقه ی دنیا چند قدم بیشتر نبود
2
خواب زمستانی چشمانش را می سرود
در سایه ی برفی بلوط های پیر
می تکید
و من ایستاده بودم
همچنانکه سفید کوه ، خوابیده ایستاده بود
3
سه ثانیه مانده به دیدار
ایستاد
دل من ، دست تو ...